طرح جهان ابدی هم برای موجودات زنده بزرگ و هم کوچک اعمال می شود. جهان فیزیکی به عنوان زندگی در زندگی، به سمت پایین و بالا در بی نهایت ساخته شده است. همه چیز مانند اجزای یک ساعت در کنار هم قرار می گیرد. همه ما مانند خدا یک خود جاودانه داریم. از آنجایی که ما جاودانه هستیم، همه تجربیات مفید هستند، زندگی پس از زندگی. بنابراین، هر چیزی که ما تجربه می کنیم، در نتیجه نهایی خود، مفید و شادی بخش است. همچنین رنج ها و سرنوشت های ناگوار. برای درک عشق الهی، باید یاد گرفت که معنی رنج را درک کند. نقشه الهی آفرینش نه تنها عاشقانه، بلکه منطقی و برنامهریزانه نیز آشکار میشود. برای تحقق قانون عشق، خلقت نیز باید منطقی یا مصلحت اندیش باشد..
پایه زندگی جاودانه
تجربیات در آگاهی ما ذخیره می شوند. تجربیات به این ترتیب ایجاد می شوند و بنابراین قابل تغییر هستند. آفرینش مستلزم تضادهاست. در جایی که تضادها وجود ندارند، زندگی تجلی ندارد.
اساسی ترین تضادهای روانی لذت و ناخشنودی است. از اینها افکار در مورد علل خیر و شر ناشی می شود. در اصطلاح دینی، اینها به عنوان مفهوم خدا، عامل همه خیرها، و شیطان، عامل همه بدی ها شناخته می شوند. اما از منظر ابدیت، هر دو باید به عنوان «خیر» تعریف شوند. آنها مکمل های ضروری یکدیگر هستند.
با جاودانگی بودن می توانیم از رنج و درد درس بگیریم. رنج در واقع ناخوشایند است، اما با این وجود، هم ضروری و هم مفید است. همانطور که گفتم، ما از بدی ها و همچنین خوب ها جان سالم به در می بریم. جایگزینی برای آفرینش بدون تضاد به این معنی است که هیچ آفرینشی نمی تواند به هیچ وجه اتفاق بیفتد و بنابراین هیچ تجربه ای از زندگی نیز وجود ندارد. در آن صورت مرگ مطلق و سکون حاکم خواهد شد، جایی که زندگی اکنون جوانه زده و شکوفا می شود.
در دنیای فیزیکی ما اوج رنج و تاریکی را تجربه می کنیم. طبیعت ابدی ما در اینجا آسیبی نمی بیند. در دنیای معنوی ما عشق نور و جهانی را تجربه می کنیم، بنابراین برعکس زندگی در جهان فیزیکی است. بررسی اجمالی تأثیرات قانون تضاد مبنایی برای درک ساختار اساسی کامل و همه جانبه زندگی ابدی است.
نماد زیر کل چرخه کیهانی را بیان می کند. نماد کیهانی (شماره 11) با عنوان:
جهان بینی ابدی، موجود زنده II، الوهیت ابدی و فرزندان ازلی
"
مرحله زندگی
تجربه ابدی زندگی به عنوان گذری از شش قلمرو یا ناحیه آگاهی رخ می دهد که در آن تاریکی و روشنایی به طور متناوب به اوج می رسند و نهفته هستند. قلمرو گیاهی (رنگ قرمز نماد)، قلمرو حیوانات (نارنجی)، قلمرو واقعی انسان (زرد)، قلمرو خرد (سبز)، دنیای الهی (آبی)، و قلمرو سعادت (نیلی). از طریق این شش منطقه، گفتگو بین خدا (ستاره سفید و میدان پرتو) و پسران ابدی خدا صورت می گیرد. اتاق (بیرونی ترین دایره ها).
قلمرو گیاهان
از یک زندگی انفرادی که کاملاً مبتنی بر خاطرات است، آگاهی دوباره به دنبال برقراری ارتباط با دنیای بیرون است. با اندازه گیری مناطق نور معنوی عشق جهانی، میل به تضاد، جهان فیزیکی بیدار شده است. در پادشاهی گیاهی، سازگاری با زندگی در منطقه اصل کشتار آغاز می شود. در اینجا آگاهی در مرحله جنینی خود است. این گیاه فقط می تواند به طور مبهم تفاوت بین لذت و ناراحتی را احساس کند.
قلمرو حیوانات
از طریق تاثیر طبیعت در طی میلیاردها سال، از طریق روزها و شبها، زمستانها و تابستانها، سرما و گرما، باران و خشکسالی و غیره، موجودات گیاهی به تدریج در مبارزه برای بقا در دنیای فیزیکی سازگار می شوند و آگاهی از دنیای درون به بیرون جهان منتقل می شود. گیاه به حیوان (نارنجی) تبدیل می شود و موجودات بیشتر و بیشتر با شرایط جنگی زندگی در دنیای فیزیکی - حمله و دفاع مشخص می شوند. در دنیای فیزیکی، خودخواهی با تمرکز بر حفظ ارگانیسم فیزیکی که برای تجربه زندگی ضروری است تحریک می شود. از آنجایی که ارگانیسم گیاه و حیوان غذای موجودات دیگر را تشکیل می دهد، توانایی شکست یا فرار از دشمن تحریک می شود. انگیزه حفظ خود، در این منطقه، محرک توسعه است و در اینجا در خودکاری ذهنی گنجانده شده است. بر خلاف گیاه، حیوان می تواند درد را به طور واقع بینانه تجربه کند.
انتقال از حیوان به انسان
ما انسان ها هنوز به قلمرو حیوانات تعلق داریم. ما هنوز تا حد زیادی مانند حیوانات، طبق قانون جنگل - حقوق افراد قوی زندگی می کنیم. اما هیچ حیوانی نمی تواند با ظرفیت کشتار انسان زمینی برابری کند. علیرغم این واقعیت که مذاهب جهانی بشری هزاران سال است که بشریت را تشویق کرده اند تا از استفاده از کشتار و خشونت فاصله بگیرد، گرایش های انسانی هنوز در چشم انداز توسعه بلندمدت، قدمت بسیار جوان تری دارند و بنابراین هنوز آنطور که عملی نشده است. به عنوان تمایلات خودخواهانه برای از بین بردن غریزه خودخواهی و بقا در نقطه مقابل آن - یعنی تمایلات محبت آمیز و بخشنده - نیاز به چندین عمر تمرین است. اما این روند اجتناب ناپذیر است زیرا "ما هر چه بکاریم درو می کنیم". اخلاقیات کشتن در نهایت شامل رنجی برای خودمان است که اشتیاق انسانها را بیدار میکند. بنابراین، با گذشت زمان، پذیرش ایدهآلهای عشق جهانی و تبیینهای فکری پدید میآید.
بشریت
هدف از جهان بینی ابدی عهد سوم هدایت بشریت در مرحله نهایی تکامل و دور شدن از قلمرو حیوانات است. ما در حال تولد در یک قلمرو جدید هستیم. عقل توسعه یافته در مبارزه برای هستی اکنون درک توضیحات بیشتر و پیشرفته تری از خود و رابطه ما با جهان یا خدا را ممکن می سازد. با هماهنگی قلب و ذهن، افق بی کران آگاهی کیهانی به تدریج باز می شود. سپس ما تبدیل شدهایم به «افراد تمامشده در تصویر خدا» و ساکنان ملکوت واقعی انسانی (زرد)، که در آن عشق جهانی یک تمرین روزمره است. در اینجا سفر از طریق مناطق عشق ابدی بیشتر (سبز، آبی و نیلی) ادامه می یابد، قلمروهای معنوی که در آن چرخه ابدی در تضاد نور و شادی به اوج می رسد.
.